ترکش ریزی،آمبولانس تیزی...
وقتی عملیات نمی شد و جابه جایی صورت نمی گرفت نیروها از بیکاری حوصله شان کم می شد،نه تیر و ترکشی و نه شهید و مجروحی و نه سر و صدایی،منطقه یکنواخت و آرام بود.آن موقع بود که صدای همه در می آمد و بعضی ها برای روحیه دادن به رزمنده ها،دست به سوی آسمان بلند کرده و می گفتند : اللهم ارزقنا ترکش ریزی،آمبولانس تیزی،بیمارستان تمیزی و غذاها و کمپوت های لذیذی....و همین طور قافیه سر هم می کرد و بقیه آمین می گفتند.برگرفته از کتاب جشن پتو نویسنده عبدالرحیم سعیدی راد
برچسب ها :
داستان,
خاطره,
خاطرات طنز,
خاطرات دفاع مقدس,
خاطرات طنز دفاع مقدس,
کتاب جشن پتو,
خاطره ترکش ریزی و امبولانس تیزی
دفعات بازدید : 53
نوشته شده در تاریخ 27 آذر 1393 و در ساعت : 10:44 - نویسنده : محمد حسین عظیمی